رییس دادگستری استان هرمزگان سری به اسکله شهید رجایی زده است. در جریان بازدید چشمش به بنزها و بیاموهای که یک وجب خاک رویشان نشسته است، میافتد و میپرسد «چرا این ماشینها را انبار کردید؟» و پاسخ میشنود «استاندارد یک روز یک نامه نوشت که بنز،بیامو، پورشه، تویوتا و چند مدل دیگه عدم تطابق با استاندارد ملی دارن.»! رییس دادگستری هم میگوید «این حرفها چیه میزنید! بنز استاندارد نیست، پراید استاندارده؟
همانطور که مشاهده میکنید، ما دچار یکسری تصمیم گیریهای مسخره شدیم. در این کشور به بنز و بیامو میگویند غیر استاندارد. تنها قسمت غیراستاندارد ماجرا، قیمت این دو خودرو در داخل ایران است و گرنه که همین الان بنزهای 190، به پراید و پژو میارزند.
البته دیگر برای شنیدن چنین حرفهایی شاخ در نمیآوریم و تعجب نمیکنیم. اینگونه استدلالها برای ما مردم عادی شده است. مثل کاری که مدیرعامل آلومنیوم اراک کرد. تیمی در لیگ برتر ایران برای حضور در مسابقات، به جای سفارش پیراهن به برندهای معتبر داخلی یا معدود تولیدکنندگان خارجی که با تیمهای داخلی کار میکنند، از بازار لباس سوم ایتالیا را میخرد و به همین راحتی با برند پوما در مسابقات شرکت میکند. تنها کاری که مدیرعامل محترم انجام میدهد، چسباندن آرم تیم خود روی لوگوی ایتالیاست!
تمام تحریمهای جای خود. دیدیم که انتخابات بایدن به عنوان رییس جمهور آمریکا چه تاثیر مثبتی بر بازار ایران گذاشت اما واقعا مهمترین دلیل وضع کنونی کشور، مسؤولانی هستند که درکی از مدیریت ندارند.
کشور ما با فقر مدیر روبرواست. فکر میکنیم هر آدم خوبی مدیر است و میتواند مدیریت کند. الان میبینید که همه به دنبال رییس جمهور شدن هستند. دلیلش این است که فکر میکنند چون مثلا وزیر فلان وزارتخانه بودند یا شهردار بهمان شهر بودند، میتوانند یک کشور را هم اداره کنند.
نه، اینگونه نیست. گاهی برخی آدمها فقط برای یک کار ساخته شدهاند و اگر وارد کار دیگر شوند قطعا آن را خراب میکنند.
یکی از دیگر دلایل این تصمیمات مسخره؛ چرخش مدیران است. مدیری به دلیل ناکارآمدی از سازمانی برکنار میشود اما مدتی بعد دوباره در اداره و سازمانی دیگر پست میگیرد حتی بهتر از قبلی. چرا مدیری که یک کار خوب در کارنامهاش نیست و هر جا رفته، خرابهای به جا گذاشته باز مورد استفاده قرار میگیرد؟ دلیل این انتخابها مشخص است؛ رابطه جای ضابطه را گرفته است.
در ایران به عملکردها کار ندارد، بلکه تنها حرفها را میشنوند. هرکه بهتر شعار میدهد، جایگاه بهتری دارد. بحرانهای مدیریتی امروز حاصل روزهایی است که انتخاب نه براساس شایستگی بلکه تنها به خاطر رفتن به نماز جمعه، یقه بسته و تسبیح در دست بود. تسبیح به دستانی که امروز به دلیل اتهام فساد اقتصادی در حال پاسخ به دادگاه هستند. کاش به این نتیجه برسیم که تقوا در ظاهر آدمها نیست. مدیری یا کارمندی که به درستی کار خود را انجام میدهد حتما با تقواست حتی اگر یقهای باز داشته باشد و ریشهایش را با تیغ بتراشد.
میخوان پرایدوخراب کنن
وگرنه 1چرخ پرایدمی ارزه به کل کشورالمان
دروغ اصلا نمیگم
خدا شفاشون بده!
خدایا بخیر کن عاقبتمونو اگر میشنوی
مقاله خوبی بود ولی در پارگراف آخرش کاملا یکطرفه و غیر منصفانه نتیجه گیری کرده بود.
بنده بعنوان کسی که حدود بیست و جند ساله که در شرکتهای نیمه دولتی و خصوصی کشور مشغول به کار هستم، بحران مدیریت رو به وضوح در شرکتهایی که داعیه دار روشنفکری هستن و ظاهر آراسته و غربی هم دارن مشاهده کردم. بطوریکه باید گفت صد رحمت به شرکتهای دولتی .
پس در کل ظاهر افراد چه مذهبی و چه غیر مذهبی ملاک عمل قرار نمیگیریه. به نظر من بحران مدیریت از مدت ها قبل توی کشور ما وجود داره. بهترین عنوانی هم که بنده برای این سبک مدیریت پیدا کردم مدیریت قجریه.
آدم سوء استفاده کن چه با ظاهر مذهبی و چه با کراوات هیچ فرقی با هم ندارن. مقوله مدیریت یک امر تخصصی و تعریف شده است که در سیستم اداری ما جایی نداره